black love 5

Parmida Parmida Parmida · 1404/2/18 14:35 · خواندن 3 دقیقه

 برو بخون 🤩

black love 5

و اسم شما 

اون مرده : لوییس 

مرینت : لوییس ما کجا بریم 

لوییس : کاترین 

کاترین : اینا رو ببرم ؟ 

لوییس: اره برو 

آدرین : کاترین یه دختر ۲۲ ساله بود و چشماش قرمزه و موهای قهوه ای ( رفتارش مثل لایلا و کلویی و کیم قاطی )

مارو برد تو یه اتاق خیلی ترسناک و مرطوب

مرینت : و بعد رفت خیلی ترسیده بودم ولی روم نمیشد به آدرین بگم 

آدرین : مرینت لطفاً تا اینجا هستیم پیشم بمون 

مرینت : چند روز...

آدرین : شاید چند سال چون باید لوییس بهمون اعتماد کنه

مرینت : آدرین .... می..میشه ..

آدرین : چی میشه 

مرینت : خب راستش من باید اعتراف کنم که ...

آدرین : که چی 

مرینت : من .... من ...ازت ... یعنی از ....ت.و خوشم آمده

آدرین : جانم 🤯🤯🤯🤯😍😍😍😍

مرینت : ولی لطفاً به الیا یا مامانم و بابات و... نگو (پارمیدا : پس به کی بگه 🤣 . نمد 😐: استغفرالله 📿📿)

آدرین : چشم هر چی تو بگی

مرینت : میشه امشب نوبتی بخوابیم 

آدرین : برا چی

مرینت : آخه ...آخه.. من یکم می‌ترسم 😬

آدرین: اشکال نداره امشب پیش هم میخوابیم 

مرینت : با ... با.ش ..

کاترین : از اون دختره خوشم نمی‌آمد ولی پسره خیلی قشنگ بود نمی‌زارم کسی نزدیکش بشه مال منه 

لایلا : نه اون مال منه

مکس : اصلا شاید نامزد داره ولش کنین (پارمیدا : مکس آدم بدی نیست ) 

لایلا : نامزد شو  میکشم 

( تو اتاق آدرین اینا ) 

آدرین : یعنی الان نامزدیم دیگه 

مرینت. : جان ..........ا.. اره...

آدرین : اینجا پسراش خیلی خطرناک هستن نزدیکم بمون به خودت هم استرس

مرینت : چی برا چی بگو 

آدرین : قول بده مراقبت خودت باشی 

مرینت : چرا

آدرین : چون دوست دارم

مرینت :خب باشه بریم پیش لوییس 

آدرین : رفتیم پیش بقیه

لایلا : خب بچه ها خودتون و معرفی کنین

مرینت : من مرینت سانسکو هستم ( نمد 😐:سانکور)

آدرین : من ادرین اگرفت هستم ( نمد 😐:اگرست) 

(پارمیدا : بچه ها فامیلشون رو تغییر دادن تا شناسایی نشن و کسی به چهره اونا رو نمی‌شناخت )

لایلا : آدرین تو نامزد داری 

آدرین : برا چی 

لایلا : خب می‌خوام بدونم 

آدرین : اره 

کاترین : کی 

آدرین : مهمه

کاترین: ما اینجا راز نداریم 

آدرین : مری 

کاترین : مری کیه 

آدرین : همون مرینت

کاترین : یه نگاه به مرینت کردم و گفتم اون خیلی خوش شانسه

آدرین : نه من خوش شانس بودم که با مرینت آشنا شدم 

مرینت : خب حالا آقای کله موزی بسه 😂

آدرین : عسل خانم بزار یکم حال کنم 🤣

( نمد 😐: هر هر )

کاترین : کوبیدم رو میز و گفتم بسه مرینت بیا 

آدرین : مرینت اینجا میمونه یا منم میام 

مرینت : آدرین مشکلی نیست

کاترین : بیا 

( تو یه اتاق دیگه ) 

کاترین : بگو ببینم تو چیکاره آدرینی 

مرینت : نام.زد .ش 

کاترین : باید ازش دور شی چون یکی دیگه هست که عاشق تو شده 

مرینت : جانم 🫤 ( نمد 😐: جان جانم)

جیم ( یه پسره با موهای سفید و چشمای آبی ) : سریع پریدم تو اتاق و رفتم بغل مرینت 

مرینت : پسره =©π}™××¢ ولم کن 

( تو اتاق لایلا اینا ) 

آدرین : صدا چی بود .... مرینت 

و سریع رفتم تو اون یکی اتاق دیدم اون پسره =®÷$√= 

با زود مرینت و بغل کردن بود 

مرینت : یه هو احساس کردم دیگه نفسم داره بند میاد ولی با تمام توانم به لگد محکم زدم به پسره و یه مشت زدم تو سرش ( گنگش بالاست 🤟🏼 . نمد 😐: هان)

آدرین : سریع دویدم سمت مرینت داشت می‌افتد رو زمین که گرفتمش و سریع بردمش تو اتاق خودمون درم قفل کردم 

گذاشتمش رو تخت

که .....

بابای دوستون دارم 😘🤪😘

شرط پارت بعدی

۲ تا لایک

۲ تا کامنت 

ببخشید پست قبلی نشد ولی الان دیگه هر کی هم لایک 

هم کامنت کنه اسمش رو مینویسیم😘

نمد 😐 : خب که چی 

چالش : نظرتون درباره کاترین چیه