black love 5

برو بخون 🤩
black love 5
و اسم شما
اون مرده : لوییس
مرینت : لوییس ما کجا بریم
لوییس : کاترین
کاترین : اینا رو ببرم ؟
لوییس: اره برو
آدرین : کاترین یه دختر ۲۲ ساله بود و چشماش قرمزه و موهای قهوه ای ( رفتارش مثل لایلا و کلویی و کیم قاطی )
مارو برد تو یه اتاق خیلی ترسناک و مرطوب
مرینت : و بعد رفت خیلی ترسیده بودم ولی روم نمیشد به آدرین بگم
آدرین : مرینت لطفاً تا اینجا هستیم پیشم بمون
مرینت : چند روز...
آدرین : شاید چند سال چون باید لوییس بهمون اعتماد کنه
مرینت : آدرین .... می..میشه ..
آدرین : چی میشه
مرینت : خب راستش من باید اعتراف کنم که ...
آدرین : که چی
مرینت : من .... من ...ازت ... یعنی از ....ت.و خوشم آمده
آدرین : جانم 🤯🤯🤯🤯😍😍😍😍
مرینت : ولی لطفاً به الیا یا مامانم و بابات و... نگو (پارمیدا : پس به کی بگه 🤣 . نمد 😐: استغفرالله 📿📿)
آدرین : چشم هر چی تو بگی
مرینت : میشه امشب نوبتی بخوابیم
آدرین : برا چی
مرینت : آخه ...آخه.. من یکم میترسم 😬
آدرین: اشکال نداره امشب پیش هم میخوابیم
مرینت : با ... با.ش ..
کاترین : از اون دختره خوشم نمیآمد ولی پسره خیلی قشنگ بود نمیزارم کسی نزدیکش بشه مال منه
لایلا : نه اون مال منه
مکس : اصلا شاید نامزد داره ولش کنین (پارمیدا : مکس آدم بدی نیست )
لایلا : نامزد شو میکشم
( تو اتاق آدرین اینا )
آدرین : یعنی الان نامزدیم دیگه
مرینت. : جان ..........ا.. اره...
آدرین : اینجا پسراش خیلی خطرناک هستن نزدیکم بمون به خودت هم استرس
مرینت : چی برا چی بگو
آدرین : قول بده مراقبت خودت باشی
مرینت : چرا
آدرین : چون دوست دارم
مرینت :خب باشه بریم پیش لوییس
آدرین : رفتیم پیش بقیه
لایلا : خب بچه ها خودتون و معرفی کنین
مرینت : من مرینت سانسکو هستم ( نمد 😐:سانکور)
آدرین : من ادرین اگرفت هستم ( نمد 😐:اگرست)
(پارمیدا : بچه ها فامیلشون رو تغییر دادن تا شناسایی نشن و کسی به چهره اونا رو نمیشناخت )
لایلا : آدرین تو نامزد داری
آدرین : برا چی
لایلا : خب میخوام بدونم
آدرین : اره
کاترین : کی
آدرین : مهمه
کاترین: ما اینجا راز نداریم
آدرین : مری
کاترین : مری کیه
آدرین : همون مرینت
کاترین : یه نگاه به مرینت کردم و گفتم اون خیلی خوش شانسه
آدرین : نه من خوش شانس بودم که با مرینت آشنا شدم
مرینت : خب حالا آقای کله موزی بسه 😂
آدرین : عسل خانم بزار یکم حال کنم 🤣
( نمد 😐: هر هر )
کاترین : کوبیدم رو میز و گفتم بسه مرینت بیا
آدرین : مرینت اینجا میمونه یا منم میام
مرینت : آدرین مشکلی نیست
کاترین : بیا
( تو یه اتاق دیگه )
کاترین : بگو ببینم تو چیکاره آدرینی
مرینت : نام.زد .ش
کاترین : باید ازش دور شی چون یکی دیگه هست که عاشق تو شده
مرینت : جانم 🫤 ( نمد 😐: جان جانم)
جیم ( یه پسره با موهای سفید و چشمای آبی ) : سریع پریدم تو اتاق و رفتم بغل مرینت
مرینت : پسره =©π}™××¢ ولم کن
( تو اتاق لایلا اینا )
آدرین : صدا چی بود .... مرینت
و سریع رفتم تو اون یکی اتاق دیدم اون پسره =®÷$√=
با زود مرینت و بغل کردن بود
مرینت : یه هو احساس کردم دیگه نفسم داره بند میاد ولی با تمام توانم به لگد محکم زدم به پسره و یه مشت زدم تو سرش ( گنگش بالاست 🤟🏼 . نمد 😐: هان)
آدرین : سریع دویدم سمت مرینت داشت میافتد رو زمین که گرفتمش و سریع بردمش تو اتاق خودمون درم قفل کردم
گذاشتمش رو تخت
که .....
بابای دوستون دارم 😘🤪😘
شرط پارت بعدی
۲ تا لایک
۲ تا کامنت
ببخشید پست قبلی نشد ولی الان دیگه هر کی هم لایک
هم کامنت کنه اسمش رو مینویسیم😘
نمد 😐 : خب که چی
چالش : نظرتون درباره کاترین چیه