رابطه عاشقانه مرینت و آدرین ۲

آنچه گذشت:
از مرینت خواستگاری کردم و گفت آره (به طور خلاصه گفتم)
که یهو لوکا شرور شد .🥺
آدرین: دست مرینت و گرفتم و بردم تو یه کوچه خلوت و تاریک بهش گفتم راستش من
مرینت:تو چی عشقم
آدرین:من گربه سیاه هستم
(نکته :بعضی ها میگن کت نوار)
مرینت:خب راستش منم منم ..... منم لیدی باگم
(نکته : بعضی ها میگن دختر کفشدوزکی)
آدرین :وای واقعا؟؟؟
مرینت: اره 🫣🫣
آدرین:اخ جوووووووون 🥳🥳🥳
(و تبدیل شدیم)
پلک پنجه ها بیرون 🐾🐾🐾
تیکی خال ها روشن 🐞🐞🐞
و رفتیم تا لوکا ابر شرور (اسم دیگه ای به زهنم نرسید😂)
رو شکست بدیم .
همینجور که میجنگیدیم :
گربه سیاه:بانو من مراقبت باش ،لیدی باگ: باشه پیشی جون
و.....
دوتایی :بزن قدش
لیدی باگ:تا خواستیم بریم نادیا (خبرنگار پاریس) آمد و گفت برای فردا میخواد با ما مصاحبه کنه
گربه سیاه: بانو من لطفاً لطفاً لطفاً 🙏🙏🙏
لیدی باگ :آه ... باشه . گربه سیاه:مرسی❤️❤️❤️ مای لیدی
گربه سیاه: رفتیم تو یه کوچه باریک و برگشتی حالت عادی
هم دیگه رو بوسیدم و خداحافظی کردیم و برگشتیم خونه
(فردا نیم ساعت بعد از شروع کلاس)
خانم بوستیه: بچه ها برای مصاحبه لیدی باگ و گربه سیاه
میریم به اونجا مصاحبه حضوری هم میشه و آقای مدیر برای شما ها بیلیت گرفته
همه :اخ جوووووووون 🥳🥳🤩🤩
آدرین : به مرینت اشاره کردم که بریم و به بهونه دستشویی بریم تبدیل شدیم
مرینت : آدرین آخه دستشویی 🤨😅🤨
آدرین :آخه دیگه فکر بهتری ندارم
(نکته: اسمم پارمیدا هست
وقتی میگم پارمیدا یعنی خودم ) پارمیدا: آدرین خب این همه بهونه . آدرین:خب حالا
ادامه داستان:
(چند ساعت بعد موقع مصاحبه)
(الان مرینت رو صندلی ۲، آدرین رو صندلی ۱،
الیا رو صندلی ۳ و نینو رو صندلی ۴)
مرینت : ادرین بریم
مرینت و ادرین:بچه ها ما میرویم دستشویی
بچه ها :باش
مرینت :منو آدرین رفتیم بیرون تبدیل شدیم و آمدیم پیش نادیا
(نکته: وقت مدرسه مرینت اینا حضوری دارن تماشا میکنن
و همزمان پخش زنده هم هست)
لیدی باگ: پیشی زود باش ،و رفتیم و نشستیم رو صندلی های مخصوص رو صحنه
نادیا:سلام
گربه سیاه:سلام به تمام ترفداران 😉
لیدی باگ:سلام👋
نادیا......
گربه سیاه: همین جور داشتیم حرف میزدیم که نادیا گفت
نادیا:آیا شما همونطور که به زوج ابرقهرمان هستید
به زوج واقعی هم هستید 🤩
لیدی باگ:امممم
گربه سیاه:اره
نادیا:🤩🤩🤩 واقعااا
تماشاچیان : 🤩🤩🤩🤩🤩🤩
نادیا : یعنی عروسی کردین 😉
لیدی باگ:نه هنوز
گربه سیاه:بین خودمون بمونه ولی تازه چند روز پیش ازش خواستگاری کردم 😉🐞🐾🐞
نادیا: جواب چی داد 🤩🤩🤩
گربه سیاه:مثبت
(یادتونه که آدرین تو پارک از مرینت خواستگاری کرد)
بچه های مدرسه: هووووووراااااا😍😍😍😍
لیدی باگ:حالا پیشی نمیتونستی بزاری برا آخرش
گربه سیاه:نه بانو من
لیدی باگ :اد... (خواست بگه آدرین )
گربه سیاه:باشه بانو من خودتو ناراحت نکن
چون میدونی قلبم میشکنه💔
نادیا: پس واقعا عاشق همین
لیدی باگ:اره
نادیا:خب ممنونم که به اینجا آمدید خدانگهدار
گربه سیاه: تو گوش نادیا گفتم میخوام تا داری فیلم میگیری یه کاری کنم (متوجه میشوید😉)
و یه هو جلوی لیدی باگ زانو زدم گفتم به فرمایید بانو من (با گل رز قرمز و صورتی)
لیدی باگ:وای پیشی .... و گل و ازش گرفتم و و بغلش کردم
گربه سیاه:لیدی باگ آمد بغلم منم بغلش کردم و اینجا نادیا دست زد و دوربینها خاموش شد
لیدی باگ: بعد از چند دقیقه از بغلش آمدم بیرون و با هم رفتیم.
آدرین:خب با حالت عادی داشتیم برمیگشتیم سرجامون که الیا گفت پس کجا بودینننن👿👿👿👿
ما خندیدیم 🤣🤣 (آدرین و مرینت)
تو مدرسه: خانم بوستیه تکالیف رو به بچه ها داد
لایلا : مدرسه تموم شد از کنار مرینت رد شدم و بهش گفتم فکر کردی میزارن به آدرین برسی تا خواستم برم ..
آدرین:لایلا تو قرار نیست برای ما تصمیم بگیری 😃
مرینت : دست آدرین و گرفتم و رفتیم . آدرین گفت باهم بریم خونشون با ماشین و بعد منو میرسونه خونمون
آدرین:در ماشین رو برای مرینت باز کردم و رفتیم
وقتی رسیدیم دیدیم .....
این داستان ادامه دارد
منتظر رابطه عاشقانه مرینت و آدرین ۳ باشید👋👋🐾🐞