رابطه عاشقانه مرینت و آدرین ۶

آدرین: رسیدم مدرسه تا رسیدیم زنگ خورد
نینو : سلام داش خوبی
آدرین : مرسی
نینو : چه خبر از مرینت
آدرین : بهتره بیمارستان بستری شده امروز نزاشتم بیاد ولی
فردا مرخص میشه
نینو : باش تو فکرش نباش امشب پارتی داریم میای
آدرین : اره رفیق میام
نینو : مرینت هم بیار
آدرین : باش بریم الان خانم بوستیه میاد
( بعد از آمدن خانم بوستیه )
خانم : ( منظورم خانم بوستیه )
آدرین خوبی
آدرین: مرسی
خانم : آدرین مرینت چطوره
آدرین: بهتره از فردا میاد
لایلا و کلویی (همزمان) آدرین میشه من بیام پیشت
بشینم
آدرین:, نه ممنون اینجوری راحت ترم
رز : بسه حالا از فردا مرینت میاد خودش میشینه سر جایش
الیا : اره دیگه
خانم : خب بچه ها ....
بعد از مدرسه :
آدرین : سوار ماشین شدم و اول رفتم پاساژ چند دست لباس برای مرینت گرفتم و رفتم بیمارستان
مرینت : ناتالی ممنون
ناتالی: خواهش میکنم الان خانم امیلی میان
امیلی : سلام عروس گلم
مرینت : 😳😳 سلام مرسی
امیلی : راستش من باید یه چیزی بهت بگم
من به بیماری دارم باید برم لندن
مرینت : عشقم... یعنی چیز آدرین نمی دونه
امیلی: نه دخترم تو میتونی بهش بگی
مرینت :, بله حتما
آدرین : بدون اینکه نگاه کنم سریع رفتم بغل مرینت
و بوسش کردم
مرینت : منم بوسیدمش که دیدم مامان آدرین داره
نگاهمون میکنه بهش اشاره کردم اما نفهمیدم 🤦
امیلی : به ناتالی آروم گفتم بیاد داخل
ناتالی: چه رمانتیک
آدرین :, خب پرنسس خانم برات چند دست لباس گرفتم نینو گفت امشب پارتی راه انداخته همه هستن
مرینت: باش ... آدرین .. امم ... مامانت
آدرین :, وای مامان .... شما... دیدید....
امیلی : من میرم بیرون
مرینت : پیشی این چند روز کسی شرور نشد
آدرین : نه بانومن
مرینت : اخیش 😅😅😅
یهو یه درد زیاد تو قفسه سینه احساس کردم
ولی به رو خودم. نیاوردم
آدرین بیا بپوش اماده شو بریم
مرینت : باش
پوشیدم و رفتیم
رسیدیم اونجا چند دقیقه بعد همه داشتیم میرقصیدیم
( بچه ها فکر بد نکنید من داستان منحرف شده نیست)
به یه هو آدرین جلو من زانو زد
آدرین :, با من ازدواج میکنی
مرینت ،: .... اره و انگشتر رو گرفتم و یه گردنبند (,همونی که تو کافه خاست بهش بده)
الیا : دختر بهت تبریک میگم
جولیکا: مبارک
رز: ایشالا به پای هم پیر شین
میلن :, وای خدا چه کیوت
الیا : نینو یاد. بگیر
آدرین ،: بیا بانومن این ماشین و یه خونه (کلید)
نینو : خب اون پول داره ما پول نداریم
الیا : خب حالا
مرینت :داشتیم شام میخوردیم که من رفتم دستشویی
آدرین:مرینت میخوای باهات بیام (تا دم در منحرف نشید)
مرینت :, نه مرسی
تا رفتم تو دستشویی یکی یه هو ....
کمکم کنید....
شرط پارت بعد :
۲ لایک 😍
۲ کامنت 😍
بچه ها توروخدا همایت کنید
تا ادامه بدم آخه به لایک و کامنت ساده چیزی نیست