رابطه عاشقانه مرینت و آدرین ۶

Parmida Parmida Parmida · 1404/2/2 22:58 · خواندن 2 دقیقه

آدرین: رسیدم مدرسه تا رسیدیم زنگ خورد 

نینو : سلام داش خوبی

آدرین : مرسی 

نینو : چه خبر از مرینت 

آدرین : بهتره بیمارستان بستری شده امروز نزاشتم بیاد ولی 

فردا مرخص میشه 

نینو : باش تو فکرش نباش امشب پارتی داریم میای 

آدرین : اره رفیق میام 

نینو : مرینت هم بیار 

آدرین : باش بریم الان خانم بوستیه میاد

( بعد از آمدن خانم بوستیه )

خانم : ( منظورم خانم بوستیه )

آدرین خوبی 

آدرین: مرسی

خانم : آدرین مرینت چطوره 

آدرین: بهتره از فردا میاد 

لایلا و کلویی (همزمان) آدرین میشه من بیام پیشت 

بشینم 

آدرین:, نه ممنون اینجوری راحت ترم

رز : بسه حالا از فردا مرینت میاد خودش میشینه سر جایش 

الیا : اره دیگه 

خانم : خب بچه ها ....

بعد از مدرسه :

آدرین : سوار ماشین شدم و اول رفتم پاساژ چند دست لباس برای مرینت گرفتم و رفتم بیمارستان 

مرینت : ناتالی ممنون 

ناتالی: خواهش میکنم الان خانم امیلی میان

امیلی : سلام عروس گلم

مرینت : 😳😳 سلام مرسی

امیلی : راستش من باید یه چیزی بهت بگم 

من به بیماری دارم باید برم لندن 

مرینت : عشقم... یعنی چیز آدرین نمی دونه 

امیلی: نه دخترم تو میتونی بهش بگی 

مرینت :, بله حتما 

آدرین : بدون اینکه نگاه کنم سریع رفتم بغل مرینت 

و بوسش کردم

مرینت : منم بوسیدمش که دیدم مامان آدرین داره

نگاهمون می‌کنه بهش اشاره کردم اما نفهمیدم 🤦

امیلی : به ناتالی آروم گفتم بیاد داخل 

ناتالی: چه رمانتیک 

آدرین :, خب پرنسس خانم برات چند دست لباس گرفتم نینو گفت امشب پارتی راه انداخته‌ همه هستن 

مرینت: باش ... آدرین .. امم  ... مامانت 

آدرین :, وای مامان .... شما... دیدید.... 

امیلی : من میرم بیرون 

مرینت : پیشی این چند روز کسی شرور نشد 

آدرین : نه بانومن

مرینت : اخیش 😅😅😅

یهو یه درد زیاد تو قفسه سینه احساس کردم 

ولی به رو خودم. نیاوردم 

آدرین بیا بپوش اماده شو بریم 

مرینت : باش 

پوشیدم و رفتیم 

رسیدیم اونجا چند دقیقه بعد همه داشتیم می‌رقصیدیم

( بچه ها فکر بد نکنید من داستان منحرف شده نیست)

به یه هو آدرین جلو من زانو زد 

آدرین :, با من ازدواج میکنی

مرینت ،: .... اره و انگشتر رو گرفتم و یه گردنبند (,همونی که تو کافه خاست بهش بده)

الیا : دختر بهت تبریک میگم

جولیکا: مبارک 

رز: ایشالا به پای هم پیر شین 

میلن :, وای خدا چه کیوت

الیا : نینو یاد. بگیر 

آدرین ،: بیا بانومن این ماشین و یه خونه (کلید)

نینو : خب اون پول داره ما پول نداریم 

الیا : خب حالا 

مرینت :داشتیم شام می‌خوردیم که من رفتم دستشویی

آدرین:مرینت میخوای باهات بیام (تا دم در منحرف نشید)

مرینت :, نه مرسی 

تا رفتم تو دستشویی یکی یه هو ....

 

کمکم کنید....

شرط پارت بعد :

۲ لایک 😍

۲ کامنت 😍

بچه ها توروخدا همایت کنید

تا ادامه بدم آخه به لایک و کامنت ساده چیزی نیست