رابطه عاشقانه مرینت و آدرین ۵

Parmida Parmida Parmida · 1404/1/29 16:59 · خواندن 2 دقیقه

آدرین : باش دارم میام 

رفتم بالا دیدم دیدم مرینت غرق در خون افتاده رو زمین 

آخه چرااااا 😭😫😫😭😭😫😫😭😭😭😭

سریع زنگ زدم به آمبولانس بوق بوق 

جواب نمی‌داد تلفن ها آنتن نمی‌داد 

(,بووووم)

صدا چیه وای یه شرور حالا بدون مرینت چی کار کنم. ای خدا 

‌سریع مرینت و گذاشتم رو تختش یه چاقو خورده بود تو سینش 😭😭(الهی بمیرم برات گریه نکن ادریننن😭😭)

رفتم پایین در پایین قفل بود 

پلک : آدرین من پنیر می‌خوام

آدرین : پلک وقت گیر آوردی 

پلک : خب گشنمه

تیکی : پلک گیر نده 

پلک :, چشم قند عسل

پلک پنجه ها بیرون 🐾🐾

طراح شرور بیرون بود اول مرینت و بردم بیمارستان

اگه بفهمم که این بلا رو سر بانو من آورده 

(چند دقیقه بعد)

مجبور شدم گوشواره هاشو در بیارم و بدم به ...

 

الیا داشتم برا وبلاگم فیلم می‌گرفتم که کت نوار آمد 

کت نوار : سلام الیا میراکلس کفشدوزک و بگیر زود باس

الیا : مرینت کجاست چی شده ها (می‌دونه مرینت لیدی باگه)

کت نوار: بعدن توضیح میدم 

الیا : باش 

تیکی خال ها روشن 🐞🐞🐞

نیم ساعت بعد : 

اسکاربلا:بزن قد..

کت نوار خوبی 

کت نوار : اره خوبم 

رفتم پشت بیمارستان و پلک پنجه ها داخل 🐾🐾🐾

آدرین: سلام خانم ببخشید مرینت دوپن چنگ اتاق چنده 

پرستار: شما ...

آدرین: من ... من ... ( با گریه ) دوست پ.س.ر.ش

پرستار : اتاق ۱۲۴

آدرین: رفتم داخل اتاق کنار تختش نشستم 

و گریه میکردم دیدم گوشیم زنگ خورد 

چند دقیقه پیش امارت اگراست:

امیلی :ناتالی آدرین رو صدا کن 

ناتالی:چشم

رفتم بالا و دیدم نیست 

ناتالی : آدرین بالا نبود  

امیلی : چی 

الان زنگش میزنم

زمان حال بیمارستان:

آدرین: الو (نکته آدرین کلا با گریه حرف میزنه)

امیلی : آدرین چیزی شده خوبی آدرین کجایی 

آدرین : مامان من ..... من بیمارستانم ..

امیلی : چرا چیزی شده 

آدرین : نه مامان فقط لطفاً.. شماره 

مامان و بابای مرینت و از ناتالی بگیر و بهشون بگو مرینت بیمارستانه باید عمل کنه امضا میخوان 

امیلی :, باش 

که یهو...

بای بای 💫💫