رابطه عاشقانه مرینت و آدرین ۴

برو بخون😊
آنچه گذشت:
مرینت :آدرین بیا تو اتاقم
آدرین :باش الان میام
ادامه داستان:
آدرین : رفتم طبقه بالا دیدم مرینت افتاده به گوشه وای نهههه آخه چرااااا😭😭😭😭😫😫😭😫😭
دیدم یه کاغذ افتاده کنارش سریع برداشتم و زنگ زدم... آمبولانس آمد و مرینت و بردن تو اتاق عمل
نمیدونستم چی کار کنم مامان و بابا مرینت که چینن
کی چی...
آها زنگ میزنم به الیا و نینو
مکالمهی نینو الیا آدرین:
آدرین:سلام😭
الیا :چیه چیزی شده
نینو :خب یه چیزی بگو دیگه
آدرین:م..م..مرینت 😭😭
الیا:باش باش الان میایم بیمارستان
نینو :کدوم بیمارستانی
آدرین : بیمارستان آدری (اسم زن شهردار مادر کلویی آدری بورژوا)
پایان مکالمه
ادامه داستان:
آدرین : داشتم تو راه رو راه میرفتم که یاد کاغذ افتادم
تو جیبم درش آوردم و دیدم ...
( اینو داخل برگه بود )
گابریل/مرینت/ناتالی/نینو/الیا
!و بعد زندگی آدرین!
نینو: رسیدیم تو بیمارستان که دیدم آدرین تو راه رو وایساده بود
الیا: سریع رفتیم پیشش
آدرین :تا آمدن من برگه و دادم دست نینو
نینو:وای این دیگه چیه🤯
الیا:مرینت اون... کجاست
آدرین:اتاق عمل 😭😭😭😭😭😭
پارمیدا: آدرین نگران نباش 😶
............................................................................
دکتر: آمدم بیرون واقعا حال خانم دوپن چنگ
خوب نبود 😔
رفتم جلو به کسایی که اینجا بودن گفتم حال مریض تون اصلا خوب نیست.
آدرین: هر چیزی بخوابد بهتون میدم.
دکتر میتونید برید ملاقات
این داستان ادامه دارد....
بای 😊
شرت پارت بعدی ۴ تا لایک
۱ کامنت